امام خميني (ره) و شوخي و مزاح

امام خميني (ره) و شوخي و مزاح

تو شهید نشدی!

امام به آقا مسیح، نوه شان که از جبهه برگشته و به خدمت امام رسیده بود، گفت: تو شهید نشدی که بنیاد شهید ما را یک سفر به سوریه بفرستد!( برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 1، ص 35.)
.....
حضرت امام (رحمه الله) در جمعی به یکی از دوستانش گفت:
اگر کسی بره بالای تاقچه من می تونم با سه تا صلوات بیارمش پایین!!!

یه نفر رفت بالای تاقچه ایستاد.

امام یک صلوات فرستاد و گفت صلوات دوم رو فردا می گم . . .
....
می ترسم دردتان بیاید!

انگشت شست دست حضرت امام مقداری درد داشت. دکتر عارفی، پزشک متخصصی را آورده بود. پزشک مزبور در ضمن سؤال ها و معاینه ها، دو دستش را جلو آورد و گفت:
دست های مرا فشار دهید. حضرت امام با لحنی خاص که به هنگام شوخی و طنز به کار می بردند، با ملاحت و شیرینی ویژه ای فرمود: می ترسم دردتان بیاید و به دنبال آن، تبسم زیبا و دل نشینی بر لبان مبارکشان نقش بست.(1. در سایه آفتاب، ص 178.)
....
یكی از مستخدمان حضرت امام (ره) می‌گوید: « بعد از ظهرها كه می‌شد، خانواده‌ امام، نوه‌ها، دخترها و عروس ایشان می‌آمدند و دور معظم له می نشستند و چنان با امام، گرم می‌گرفتند و شوخی و مزاح می‌كردندكه تصور چنین حالتی برای یك رهبر سیاسی، با آن همه گرفتاری، شاید غیرممكن می‌نمود.»
( احمد لقمانی، خنده، شوخی، شادمانی، ص 64، اول، سابقون، 1380 ش.)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : چهار شنبه 30 دی 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: